آرین آرین ، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه سن داره

مامان از کودکی هام بگو

من و تنهاییام

عزیز کم دلم واست تنگ شده . چرا؟!!! آخه قشنگ مامان هیچ وقت نشده بود این موقع روز تو خونه نباشی. یه ساعت پیش آنا جونو پدر جون اومدن خونمون. یهویی تصمیم گرفتیم با خاله جونا شب شام بریم پارک جای خونشون. البته پیشنهاد اولیش با خاله جون بود. منم بدم نیومد. زنگ زدم به  بابایی گفت مشکلی نیست . میریم. پدر جون  و آنا جون گفتن می رن خونشون تا یه مقدار وسیله بردارن. آخه من فلاسکم شکسته. پدر جونم گفتن تورو آماده کنم تا باهشون بری. قربونت بشم آقا کوچولو. اونقدر از صبح رفتی جلوی در . دوست داشتی درو واکنی بری بیرون.توام مثل من عادت کردی به گردش عصرونه. لباساتو پوشوندمو راهیت کردم. توی راه پله ها واسم دست تکون دادی و با خنده ...
18 تير 1390

16 ماهه که سفرت رو به زمین شروع کردی

  چند روز دیگه وارد ١٧ امین ماه تولدت میشی عزیزم. خیلی تغییر کردی. یه جورایی متحول شدی. حالا دیگه استقلالتو با یه روش جدید نشون میدی. با جیغ و داد. خب تنها روشم واسه اینکه این راهتو ترک کنی و عاد ت نشه اینه که حواستو پرت یه چیز دیگه کنم.که خیلی وقتام موثره. می تونی لیوان آب رو دستت بگیری. اما بقیه آب مونده رو میریزی روی فرش. ازپله بالا اومدنو خیلی دوست داری . اما پایین اومدن واست سخته. الهی که همیشه درحال بالا رفتن از پله های زندگیت باشی گلم. عاشق آّ ب بازی و حمام رفتنی.دیگه حالا به بهانه جیش داشتن منو مجبور می کنی ببرمت حمام و اونوقته که اومدن بیرون از حمام  یه داستانی میشه واسه خودش. عزیزکم بوسیدنو اینجوری یاد گ...
17 تير 1390

فراموشی مامان

نمی دونم چه طور فراموش کردم؟ راستش پسر گلم دیروز باهمدیگه رفتیم خونه مامان بزرگم که چشاشونو چند روزیه عمل کردن. شب  قرار بود بابایی از محل کارش که اومد بیاد دنبالمون. خاله جونام بودن. بابایی که اومد همه تعجب کردن , آخه یه جعبه کیک خوشگل دستش بود. منم که اصلا انگار آلزایمر گرفتم , خاله جون پرسید به چه مناسبته ؟ منم گفتم حتما واسه روز عید دیگه !!!!! باباییم اصلا حرفی نزد و کیکو بریدمو خوردیمو راهی خونه هامون شدیم. توی راه بابایی گفت شام بریم بیرون. گفتم نه بابا کلی امروز خرج کردیم. بابایی گفت فدای سرت. سالگرد ازدواجمونه.   وای آی اوه نه داشتم منفجر میشدم . آخه چطوری ؟ راستش گلم سالگرد ا...
15 تير 1390

بازی معجزه می کند؟

دیروز تصمیم گرفتم به جای وبگردی بشینمو دوخط کتاب بخونم: می دانید که مغز یک بچه دوبرابر فعالتر از مغز یک دانشجوست؟ اطلاعات را خیلی سریع تر از افراد بزرگسال می گیرد و طبقه بندی می کند. بازی های ساده و لذت بخش رشد مغزی بچه شما را در دوران حساس از تولد تا سه سالگی تقویت می کند و پایهمحکمی را که برای یادگیری در بقیه عمرش لازم دارد ایجاد می کند.   بازی معجزه می کند. ١٤٠ بازی آسان برای تقویت هوش و خلاقیت کودک از تولد تا ٣٦ ماهگی نوشته : جکی سیلبرگ فرخ بافنده   ...
13 تير 1390

اولین جمله

می دونی پسرم اولین جمله ای که گفتی چی بود؟ آب بده بده این جمله رو اونقدر با لحن شیرینی گفتی که همونجا پریدم و یه بوس گنده از لپات کردم. خیلی جالب بود آخه همون روز (یعنی هفته پیش) یه کتابی می خوندم به اسم همه کودکان تیز هوشند اگر...که نوشته بود دیگه درسن 16 ماهگی باید جمله های کوتاه رو به بچه ها امو.زش داد,و اولین جمله ای رو که باهم کار کردیم همین بود: آب بده من وتو گل مامان خیلی سریع روز بعد خودت زمانیکه تشنه بودی گفتی. پسر مامان این جمله تو منو خیلی خوشحال کرد و از خدا می خوام همیشه و هرجایی که هستی حرفات شیرین و دلچسب باشه واسه اطرافیانت. امیدوارم هیچ وقت هیچ وقت دل کسی رو خداینکرده با یه حرف نسنجیده نشکنی. مثل دیروز که...
13 تير 1390

آخر هفته تابستونی

پسر گلم این روزا اونقدر هوا گرم شده که آدما اصلا طاقت ندارن مخصوصا یه روز تعطیل که میاد بشینن توی خونه. دیروز ما و خاله جون و آنا جون اینا تصمیم گرفتیم بریم کنگ. همون روستای تاریخی که دفعه قبل واست گفتم که خواهر خونده ماسوله ست. شب قبلش که عید بود خونه پدر جون بودیم کلی تصمیمای جورواجور واسه ناهار فردا بیرون ازشهر گرفتیم. اینکه آقایون شبی برن مرغ بگیرن تیکه کنیم واسه فردا جوجه بذاریم. اما امان از بهونه های مردونه. یکی می گفت الان جوجه بگیریم شما می تونین تمیزش کنین . حالشو دارین؟ یکی می گفت فردا کلی باید دنبال زغال خوب و منقل و دوست خوب باشیم. ای وای آخرشم پدر جون گل. قرار شد فردا سر راه کباب بگیرن. فردا شد یعنی جمعه . ساعت 11 ...
11 تير 1390

عید بر عاشقان مبارک

      عرشیان امشب زمین را لاله باران می کنند                                                      خاک را خوشبوتر از زلف نگاران می کنند آفرینش فیض از دیدار احمد می برد                                ...
9 تير 1390

حکیم ابو علی سینا

پسر گلم بارها بهت گفتم آرزوی من خوشبختی و عاقبت بخیری توست. عاقبت به خیری رو خیلی از بزرگترا شنیدم اما هیچ وقت به اندازه الان معنیشو حس نکرده بودم. دلم می خواد آرزوهاتو با پشتکار و اعتماد بهنفس بالا حقیقت بدی. مثل مامان نباش که کلی تصمیمای قشنگ می گیره اما پای عمل که میرسه امروز وفردا می کنه. نمونش همین تصمیم با سینم واسه رفتن به کلاس یوگا و لاغری خودم. دلم می خواد هر تصمیمی که واسه آیندت می گیری اول خوب در بارش فکر کنی . جوری نباشه که نصفه راه رو بری , بعد پشیمون بشی و بخوای از اول یه راه جدیدو انتخاب کنی. البته این حرف من با شکست کلی فرق داره. مثلا ادیسون که هزار بار شکست خورد تا رسید به جایی که الان اسمش رو همه دنیا میشناسن. گل ما...
8 تير 1390

رنگارنگ

عزیز دل مامان و سه چرخه جدیدش وپارک رفتنای بعداز ظهری   بهترین سرگرمی پسر گلم آب بازی . روشی برای غذا خوردن تو عزیز دل و انجام کارای آشپزخونه مامانی بگرد و پیداش کن ببینم می تونی خودتو توی این اتاق شلوغ پیدا کنی آقای من      رشته مورد علاقه مامان دوچرخه سواری. از بچگی عاشق این رشته بودم. دلم می خواد توام لااقل یه رشته ورزشی دلخواهتو ادامه بدی. شطرنج دوچرخه سواری. هرچی که خودت علاقه داشته باشی مامانی   شرمنده این عکس رو گذاشتم آخه گل پسرم خیلی زود یاد گرفته که وقتی پی پی داره خودش بدو بره جلوی در دستشویی وایسته.   ...
8 تير 1390